تا انتخابات دهم

احمدی نژاد مرا به موسوی علاقه مند کرد

اعتماد- مهسا حکمت : اگرچه بسیاری ابراهیم نبوی را به عنوان یکی از چهره های شناخته شده طنزپردازان ایران می شناسند اما در این مجال با وی به عنوان مسوول دفتر سیاسی وزارت کشور در سال های 61 تا 64 به گفت وگو نشستیم؛ گفت وگوی سیاسی که اگرچه گاهی گذری به طنز داشت اما کاملاً جدی بود. ابراهیم نبوی طنزپرداز و سیاسی نویس اصلاحات بیش از پنج سال است که در بلژیک زندگی می کند. بهانه این گفت وگو حملات متعدد فاطمه رجبی به میرحسین و علت حمایت نبوی از این نامزد انتخاباتی است.

---

-آقای نبوی، شما ایرانی ساکن خارج از کشور هستید. بسیاری از نویسنده ها و سیاسی هایی که خارج از ایران زندگی می کنند انتخابات ریاست جمهوری را یا تحریم می کنند یا رای نمی دهند و اگر هم رای بدهند، توضیحی در رابطه با آن نمی دهند. چرا شما از انتخابات دفاع می کنید؟

من به دلیل برخی شرایط ناگواری که برایم پیش آمد، مجبورم چندی در بیرون از ایران زندگی کنم. این تغییر مکان جغرافیایی به معنی تغییر مختصات فکری و سیاسی من نیست. مخاطب من در داخل ایران زندگی می کند و برای من نظرات و افکار عمومی ایرانیان خارج از کشور ارزش تعیین کننده ندارد. من در حقیقت فقط به لحاظ فیزیکی در فرنگ زندگی می کنم. از طرف دیگر یادتان باشد که من و کسانی مثل من، ایرانیانی هستیم که به دلیل مشکلات نه چندان قانونی و به دلیل برخی موارد در بیرون هستیم. ما در فرصت مناسب برمی گردیم. من نیامدم که بمانم، البته تجربه خوبی در اروپا پیدا کردم، ولی قصد ادامه زندگی در اینجا را ندارم. من می خواهم برگردم و به زندگی و کار در ایران ادامه بدهم، به همین دلیل مثل کسی که در ایران زندگی می کند در مورد انتخابات فکر می کنم.

-شما فکر می کنید اگر فضا عوض شود و اصلاح طلبان به قدرت برگردند به ایران بازمی گردید؟

من حتی اگر اصلاح طلبان به قدرت باز نگردند هم به ایران برمی گردم. ظاهراً دادگاه برای تیرماه مرا احضار کرده است و من قصد ندارم قاضی عزیزم را معطل بگذارم. اما اگر اصلاح طلبان به قدرت برگردند با خوشحالی بیشتری باز خواهم گشت. من البته یکی از مهم ترین مسائل زندگی ام بازگشت به ایران و بازگشت اصلاح طلبی و میانه روی به کشور و قوه مجریه است، اما اینها الزاماً یکی نیستند، یعنی من در هر حال برمی گردم، حتی اگر اصلاح طلبان پیروز نشوند. در هر حال از اصلاح طلبان حمایت می کنم.

-فکر می کنید اصلاح طلبان شانسی برای بازگشت دارند؟

من تقریباً تردیدی ندارم که اصلاح طلبان با قدرت بازخواهند گشت. این بیش از اینکه به تلاش اصلاح طلبان مربوط باشد، به ناکارآمدی دولت نهم مربوط است. از نظر من دولت نهم و جناب آقای احمدی نژاد شرایط کامل یک بازنده انتخاباتی را دارند. مطمئنم ایشان وارد هر میدان مسابقه یی بشوند، خواهند باخت. مهم نیست مسابقه کشتی باشد یا مسابقه فوتبال عربستان. یعنی بعید می دانم مردم، اصلاح طلبان، میانه روها و اصولگرایان و حتی اعضای هیات دولت نهم هم به آقای احمدی نژاد رای بدهند. از طرف دیگر اصلاح طلبان هم شرایط خوبی دارند. آقای موسوی مثل فارست گامپ گچ پایش باز شده است و دارد تندتند می دود، و دیگر هر چه فریاد می زنی هم توقف نمی کند. از سوی دیگر آقای کروبی هم با یک تیم قوی آمده. من واقعاً اگر مصلحت نمی دانستم که باید به موسوی رای بدهم و جنبه های کاریزماتیک او را در پیروزی موثر نمی دانستم، تردیدی از حمایت از کروبی که در کنارش کرباسچی، عبدی، ابطحی و مهاجرانی هستند، نمی کردم. از طرفی خاتمی نیز زیبا و درست بازی کرد. اینها نشانه درس گرفتن از شکست های قبلی است. از نظر من اصلاح طلبان برنده انتخابات هستند و در روزهای آینده این پیروزی را پررنگ تر احساس خواهیم کرد.

-اصلاح طلبان دو نگرانی دارند؛ یکی به اجماع نرسیدن دو کاندیدای انتخابات و تقسیم شدن رای ها و دیگری داغ نبودن تنور انتخابات در میان مردم کوچه و بازار. راجع به سرد بودن فضای انتخابات می توان به یادداشت سیدمحمدعلی ابطحی نیز اشاره کرد.

به نظر من اصلاح طلبان وضع خوبی دارند؛ یک گروه آنها که به لحاظ جنس سیاسی، اقتصادی و نوع پایگاه اجتماعی متفاوت هستند، پشت سر کروبی اند و این خوب است. گروهی دیگر که فعلاً اکثریت دارند، یعنی طبقه متوسط شهرنشین، و احزاب اصلاح طلب مثل مشارکت و مجمع و مجاهدین انقلاب پشت سر میرحسین موسوی هستند. این دو دارند کار می کنند و رفتارشان با قبل فرق می کند. مهم این است که این دو اولاً تلویحاً پذیرفته اند که با همدیگر درگیر نشوند و ثانیاً این دو رای همدیگر را نمی برند و نمی خورند. پایگاه و نقطه هدف این دو متفاوت است. طبیعی است که لزومی به اجماع اولیه نیست. در ماه فروردین، روز بیست و دوم اگر کروبی یا موسوی یکی شان کنار بکشد، انگار همه بازی را بدهند به طرف مقابل، الان به هیچ وجه کروبی یا موسوی نباید کنار بروند. حتی آقای خاتمی هم از نظر من اشتباه کرد که تا پایان فروردین نماند. نباید یک هدف مشخص را جلوی توپخانه راست ها گذاشت. الان کروبی رای بسیاری از سنتی ها، روستاها و مناطق خاصی از کشور را می گیرد. آقای موسوی هم رای بسیاری از نیروهای مذهبی اصولگرا را می گیرد. معلوم است که یک جانبازی که دوستش خودش را به خاطر زندگی ناگواری آتش زده است، به میرحسین رای می دهد. برای خیلی ها فرق میرحسین و جناب احمدی نژاد در اقتصاد و سیاست خارجی فقط این است که میرحسین چپ است، ولی موفق بود، آقای احمدی نژاد هم چپ است ولی ناموفق بود. میرحسین در شرایط بد، کشور را نسبتاً خوب اداره کرد، آقای احمدی نژاد با همه امکانات نتوانست کشور را اداره کند. از طرف دیگر من فکر می کنم دماسنج آقای ابطحی مثل ساعت آقای کروبی احتمالاً کار نمی کند. شور و حالی که در میان مردم است تقریباً بی سابقه است. منتها این اصلاح طلبان هستند که چون از دور دست شان بر آتش است فکر می کنند تنور سرد است. صدای جلز و ولزش از آقای کلهر و خانم رجبی می رسد، کجای قضیه سرد است؟ داستان این است که اصولگرایان نمی دانند چه کنند و در آن طرف هیچ شور و شوق و نشاطی وجود ندارد.

-آقای نبوی، ظاهراً از سال 61 تا 64 که دوره نخست وزیری میرحسین است، شما مسوول دفتر سیاسی وزارت کشور بودید. به ذهن این گونه خطور می شود که وجود شما در این سمت باعث حمایت تان از میرحسین شده است.

البته که درست نیست. من دلبستگی خاصی به گذشته شغلی خودم ندارم و حتی از آن دفاع هم نمی کنم. دورانی بود که همه ما به شکلی داریم سعی می کنیم تغییرش بدهیم، اما معنای این حرف می تواند این باشد که من می دانم در آن روزها چه خبر بود و سیستم حکومتی چگونه اداره می شد. من آقای موسوی و شیوه کار ایشان را می شناسم. اما اگر به گذشته برگردم دوستی من با محسن مخملباف که ایشان مورد حمایت مهندس موسوی بود و اینکه من از سال 1365 تا سال 1368 با سینمایی کار می کردم که با واسطه یا بی واسطه تحت حمایت موسوی بود در این تصمیمات نقش دارد، البته مهم ترین دلیل علاقه من به آقای موسوی یا حتی کروبی یا حتی قالیباف، جناب آقای احمدی نژاد است که من را به آقای موسوی علاقه مند می کند.

-به نظر شما آقای موسوی که شما در 20 سال پیش می شناختید به موسوی امروز چه مقدار شبیه است؟

به همان اندازه که آقای کروبی و آقای خاتمی و آقای معین یا آقای عبدالله نوری یا آقای منتظری یا محسن مخملباف یا آقای ابراهیم نبوی شبیه گذشته هستند، یعنی در واقع هیچ شباهتی به لحاظ بسیاری از باورها ندارد، اما چرا، شباهت هایی وجود دارد، معمولاً گذشت زمان چیزهایی را حفظ می کند و چیزهایی را تغییر می دهد. من از موسوی به خاطر آنچه بود، حمایت نمی کنم. آخرین باری که من آقای موسوی را در ایران دیدم، چهار ماه قبل از خروجم از ایران بود، یعنی پنج سال و نیم قبل؛ همان زمانی که آقای هاشمی را دیدم و خیلی های دیگر را. خیلی از افراد می گویند میرحسین مدت ها نبود، و در جریان نیست، داستان دوستی است که هر گاه مسافرت می رفت، به من می گفت؛ «کجایی؟ مدتی است نمی بینمت،» در حالی که ما جایی نرفته بودیم، خودش رفته بود. میرحسین در همین کشور زندگی می کرد و ما نمی دیدیمش، ولی او در جریان همه چیز بود، همان طور که وقتی آقای خاتمی از کتابخانه ملی وارد دفتر ریاست جمهوری شد، در جریان همه چیز بود.

-زمان نخست وزیری میرحسین دوران بگیر و ببند جوانان بود. دست های زیادی رنگ شد، موهای زیادی کوتاه شد و... میرحسین در آن زمان سکوت کرد و هیچ نگفت. حال ایشان می گویند گشت ارشاد را جمع می کنند. با توجه به اینکه شما مسوول دفتر سیاسی وزارت کشور بودید شاید اطلاع داشته باشید که این رفتار آقای میرحسین جزء تغییرات شان محسوب می شود یا اعتقاد دارید در آن زمان هم با آن رفتارها مخالف بودند؟

تندروی علیه جوانان یا جامعه در دهه 60 حاصل اندیشه میرحسین موسوی نبود. این تندروی به عنوان یک خصلت انقلابی در جامعه وجود داشت و اتفاقاً وجه غالب جامعه بود. اینکه این انقلابیون چرا در آن روزها انقلابی بودند و رفتارهای خشونت آمیز می کردند، البته نه جای دفاع دارد و نه اگر هم جای دفاع داشته باشد من حاضرم از آن دفاع کنم، اما طبیعی است که در یک جامعه انقلابی یکی بزند، یکی بکشد، یکی ترور کند، یکی اعدام کند، چیزی که طبیعی نیست این است که جامعه انقلابی پس از ته نشین شدن و آرامش افرادش اصلاح بشوند و بگویند که قصد مبارزه با خشونت دارند و عذر بخواهند و خودشان را درست کنند و اصولاً جریان اصلاح همین است.

جریان انقلابیگری یک جریان عمومی در سال های دهه 60 بود، چه در میان روشنفکران، چه مذهبی ها، چه مدافعان حکومت و چه مخالفان آن، چیزی که امروز وجود دارد این است که آدمی مثل من قبول می کند در گذشته اشتباهاتی بوده و می خواهد خودش را اصلاح کند، و دوستانی مثل آقای احمدی نژاد و خانم فاطمه رجبی تازه فیل شان یاد سال 1360 کرده است و می خواهند به انقلابیگری برگردند. دولت موسوی که دولت خشونت علیه جامعه نبود. دولت موسوی دولتی بود که جامعه ایران را در شرایط جنگی اداره می کرد. این دولت با تمام قدرت در کار اداره کشور بود. جریان طرفدار خشونت در آن روزها جریان راستگرایی بود که در سیستم قضایی حضور داشت و کاری هم به دولت نداشت. پدران خشونت آن روزها همین دوستانی هستند که امروز دارند جریان راست را اداره می کنند.

-به نظر شما فاطمه رجبی و کسانی که امروز از موسوی انتقاد می کنند امتداد همان جریان راست دهه 60 هستند؟

بگذارید نکته یی را روشن کنیم. خانم رجبی در میان دوستان شان تنها کسی است که به موسوی حمله کرده است، البته این موضوع ربطی به موسوی ندارد، یادتان باشد که خانم رجبی به هر کسی که به رئیس همسرش انتقاد کند، حمله می کند، فرقی نمی کند این آدم خاتمی باشد یا هاشمی یا حتی برادر خودش. خانم رجبی به شخص محترمی مثل خاتمی اهانت های ناگواری کرد. ایشان جایی برای شرم باقی نگذاشت و زشت ترین الفاظ را برای محترم ترین افراد به کار برد. ایشان و دوستان شان حرمت هایی را شکستند که جامعه ایران به آن نیاز دارد. ما به محترم بودن مرجعیت نیاز داریم. جامعه ایران 400 سال افتخارش این بود که اگر کسی به هر دلیل مظلوم باشد و بخواهد ملجا و پناهی بیابد، می تواند به خانه یکی از مراجع برود و کسی حق ندارد وارد آن خانه شود.

خانم رجبی و کسانی مثل آقای احمدی نژاد و دوستان شان حرمت مرجعیت و احترام بزرگان را از بین بردند. آنها سال ها است که مراجع، روحانیون، بزرگان، شیوخ و اقطاب را بی حرمت کردند. هیچ پادشاهی نتوانست تا این حد بر اقطاب معنوی ایران بی حرمتی کند. این دوستان با آقای جوادی آملی و آقای منتظری و با بسیاری از بزرگان آن کردند که هیچ کس شهامت نداشت بکند، و این را نه از سر دانایی که از سر قدرتخواهی کردند. خانم رجبی یک مقاله نوشته است که به قول خود ایشان سه وزارتخانه در زمان خاتمی ایشان را محروم کردند. چنان از آن سه مقاله و فشارهای دوران خاتمی حرف می زندکه استالین از محاصره روسیه توسط آلمان ها حرف نمی زد، ایشان و دوستان شان در دهه 60 هم برای مراجع حرمت نگذاشتند.

آقای مهدی نصیری که با یک واسطه به آقای احمدی نژاد مربوط می شود، رک و راست به یکی از بزرگ ترین مجتهدین زمان مان گفت «رمال»، این خانم ها و آقایان،آقای منتظری و سایر بزرگان را مورد اهانت قرار دادند، نه به خاطر اینکه با خرافات مخالف بودند، فقط به خاطر قدرت. اگر آقای احمدی نژاد نبود، آقای الهام باید ماه ها دنبال کار می گشت تا به عنوان معلم حق التدریسی درس بدهد یا خانم رجبی باید مثلاً تایپیست فلان موسسه قرض الحسنه می شد. معلوم است که وقتی این افراد موقعیتی پیدا می کنند، روحانی که هیچ، خدا را هم حاضرند زیر دست و پا له کنند. گروهی که آبادگران را تشکیل می دهند و آنان که در لویزان از بچه های تحکیم انشعاب کردند و بعداً با جریان راست رفتند منشاء مهم ترین خشونت های کشورند. الان هم می خواهند ایران را برگردانند به روزهایی که ما از آنها می گریزیم، نه ما، که همه عقلای قوم از آن می گریزند. انقلاب ایران یک دوران گذار بود برای رسیدن به یک حکومت که این حکومت باید تبدیل به کشوری نمونه و مناسب برای زندگی مردم شود، اصلاح مهم ترین کار برای این کشور است.

-شما بارها و بارها نسبت به یادداشت های خانم رجبی واکنش نشان دادید. تصور شما این است که خانم رجبی نماد یک جریان است یا نه؟

من یادداشت های زیادی درباره خانم رجبی نوشتم، و به همین دلیل فکر کنم شاید از آقای الهام بهتر ایشان را می شناسم، به نظر من ایشان در جهان اسلام یک پدیده است، یک زن که از مهم ترین مردان قدرتمند کشور انتقاد می کند، البته کاش ایشان بعد از انتقادات شان از مخالفان دولت این همه سفر حج نمی رفتند و بیشتر تهران می ماندند، یا کتاب شان توسط دولت و با کمک مالی دولت چاپ نمی شد، چون حتی در غیراین صورت هم کتاب ایشان خریدار داشت. مشکل این است که وقتی شما به عنوان یک فداکار یا ایثارگر شناخته می شوید، مردم انتظار دارند حداقل یک رنجی هم بکشید، نه اینکه فداکار و ایثارگر باشید و دائماً هم مردم را کتک بزنید. با همه این احوال من وجود خانم رجبی را برای شرایط فعلی کشور بسیار مغتنم می دانم، به خصوص اینکه ایشان اگر به عنوان مدافع آقای احمدی نژاد در صحنه حضور داشته باشند، این یک گام بزرگ برای پیروزی آقای موسوی خواهد بود.

-شنیده می شود فلاحیان، مسیح مهاجری، احمد توکلی و بسیاری از کسانی که تفکرات جناح راست را نمایندگی می کنند حال به طور تلویحی از موسوی حمایت می کنند. علت را در چه می بینید؟

علتش کاملاً طبیعی است، اگر جز این باشد باید در صداقت شان شک کرد. اصولاً احمدی نژاد دو نظریه مهم دارد؛ یکی نظریه تقدم عدالت برای حمایت از گروه های تهیدست، دوم تقدم استقلال کشور به عنوان یک شخصیت ضدامریکایی- یا با زبان کلانتری- ضداستکباری. این دو ویژگی خصائلی هستند که اکثر رای دهندگان و نیروهای سیاسی به آنها توجه می کنند، وگرنه کسی به خاطر اینکه ایشان دائم السفر هستند یا کاپشن می پوشند که طرفدار ایشان نیست. حالا مشکل اصولگرایان حامی جناب آقای احمدی نژاد این است که اتفاقاً آقای موسوی هم همین شعارها را می دهد، با این تفاوت که آقای موسوی در هشت سالی که این شعارها را می داد، بدون داشتن امکانات و پول نفت و در شرایط جنگی نسبتاً موفق بود، اما آقای احمدی نژاد با داشتن 300 میلیارد دلار پول و داشتن اختیارات هر سه قوه و کابینه یکدست ناموفق بود.

آقای احمدی نژاد اگر یک دهم بودجه مصرفی را به آقای موسوی می داد ایشان می توانست تمام وعده های رئیس جمهور را کنترات و آنها را عملی کند. اصولگرایان راستگو و کسانی که به اصول انقلاب اعتقاد دارند، طبیعی است که باید از میان دو آدمی که دو وعده شبیه به هم می دهند، آن یکی را انتخاب کنند که عرضه دارد، و طبیعی است که موسوی آدم باعرضه یی است. البته موسوی چیزهای دیگری هم دارد؛ آدمی است که تیم دارد، خردمند است، اهل فرهنگ است، نگاهش به جهان نگاه محترمانه یی است، منزلت ایران را حفظ کرده و می کند و از همه مهم تر اینکه آقای موسوی تنها کسی است که می تواند ما را از دست این اشتباهات آقای احمدی نژاد نجات دهد.

-منظور شما این است که از نظر آنان احمدی نژاد و میرحسین موسوی یک جور فکر می کنند؟

نه، منظورم این است که آقای موسوی و احمدی نژاد در دو مورد نزدیک به هم فکر می کنند؛ یکی شان می تواند فکرش را عملی کند، آن یکی نمی تواند، به همین دلیل آنها طرفدارش هستند. البته گفتم موسوی به آزادی، فرهنگ و خیلی چیزهای دیگر اعتقاد دارد که آقای احمدی نژاد ندارد. البته این هم به قول بنیامین «بمونه» که آقای احمدی نژاد می خواهد ادای دولت موسوی را دربیاورد، ولی موسوی خودش است.

-گفته می شود کروبی هویتش بیش از موسوی به اصلاحات نزدیک است و موسوی را نماینده مطالبات اصلاح طلبان نمی دانند.

ببینید، من تا دو ماه قبل برایم اهمیتی نداشت که آقای کروبی چه می کند، نه تندی هایش برایم معقول و مقبول بود و نه حتی برخوردهای تشکیلاتی و برنامه های موثرش در این چهار سال را دنبال می کردم. اصلاً ایشان در نقطه کور ذهن و چشم من بود، اما در دو ماه گذشته انتخاب آقای کرباسچی، و جذب افرادی مثل مهاجرانی، عباس عبدی و ابطحی به سوی ایشان به من نشان می دهد ما با یک کروبی سروکار داریم که عاقل، اهل خرد و سیاست و شجاع است و به فکر به دست گرفتن قدرت و اداره آن است. اینها نشانه های خوبی است، شاید اگر هر کسی جز میرحسین موسوی بود، و اگر خاتمی آن بیانیه انصراف را نمی داد من با دل و جان برای آقای کروبی کار و تلاش می کردم ایشان موفق شود، در حال حاضر هم ایشان را مقتدر می بینم، منتها از نظر من این آقای موسوی است که حاصل عمل تشکیلاتی اصلاح طلبان است، یعنی عمل ائتلاف، انصراف، حمایت گروه ها، اجماع تشکل ها برای انتخاب او شکل گرفته، و این برای من اهمیت دارد.

من معتقدم باید نظم سیاسی داشته باشیم. اگر قرار است خاتمی به نفع موسوی انصراف بدهد، من به عنوان حامی خاتمی از موسوی حمایت خواهم کرد. البته ممکن است فکر کنید این یک تبعیت کورکورانه است، اما چنین نیست، این نظم سیاسی است؛ چیزی که سال ها نداشتیم. از طرف دیگر از نظر من آقای موسوی برای پیروزی در مقابل آقای احمدی نژاد شانس بیشتری دارد. موسوی شخصیتی کاریزماتیک است و حتی می خواهم بگویم دور بودنش از قدرت خود یک عامل موثر است. یادتان باشد چه در مورد خاتمی، یا احمدی نژاد مردم افراد بیرون قدرت را به افراد درون قدرت ترجیح دادند. من شانس موسوی را بیشتر می دانم.

البته بخشی از علاقه من هم به رویکردهای هنری او برمی گردد. من شاهد این بوده ام که شخص موسوی بارها از هنرمندان مغضوب و مظلوم دفاع کرد. البته من در چند نوشته ام گفته ام و تصریح کرد ه ام که ما برای پیروزی اصلاحات آمدیم. من هرگز برخلاف دور قبل علیه نامزدهای دیگر اصلاح طلب چیزی نخواهم نوشت و از موسوی حمایت می کنم، اما اگر ببینم آقای کروبی دو هفته قبل از انتخابات موفق شده است موجی بزرگ ایجاد یا کابینه یی عالی معرفی کند یا موسوی رفتاری ناشایست بکند طبیعی است که در روزهای آخر هم به طرف کروبی خواهم رفت و هم از موسوی خواهم خواست برای کمک به اصلاحات به نفع کروبی کنار برود یا برعکس. اما در هر حال به هیچ کدام از این دو بزرگوار توصیه نمی کنم که تا دو هفته قبل از انتخابات کنار بروند.

-در این دوره نسبت به دوره قبل بحث تحریم انتخابات به صورت جدی مطرح نشده است، فکر می کنید چرا کسانی که در دوره قبل تحریم کردند حال سکوت کرده اند؟

شما در هر جایی باشید لازم است روزنامه یی در دست بگیرید، یا تلویزیون روشن کنید، یا پای اینترنت بروید، یا میدان تره بار بروید و گوجه فرنگی و پیاز بخرید، یا خانه اجاره کنید یا هر کاری بکنید، متوجه حضور جناب آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور خواهید شد و طبیعتاً همه می دانند که حضور ایشان حاصل تحریم انتخابات توسط برخی از گروه های اجتماعی یا صنفی است، طبیعی است که مردم نخواهند چنین حوادثی دیگر تکرار شود. به نظر من تحریم انتخابات دیگر معنی ندارد. تحریم کنندگان می گفتند ما می خواهیم تحریم کنیم تا حکومت مشروعیتش را از دست بدهد، و واقعاً هم دفعه قبل نیمی از مردم در انتخابات رای ندادند. چهار سال تحریم کنندگان وقت داشتند که مشروعیت نداشتن جمهوری اسلامی را اثبات کنند، الان هیچ کدام از آنها پیدایشان نیست.

گروهی هم می گفتند ما رای نمی دهیم تا اوضاع آنقدر بد بشود، آنقدر بد بشود، آنقدر بد بشود... که خارجی ها حمله کنند و.... وقتی پای حمله امریکا به میان آمد، حتی بسیاری از آن تحریم کنندگان هم حاضر نبودند در بدترین شرایط کوچک ترین لطمه یی به کشورمان بخورد. خودشان می گفتند اگر جنگ بشود می رویم ایران و جان می دهیم، در حالی که قبل از آن می توانستند فقط یک رای بدهند تا چنین مشکلاتی ایجاد نشود. البته عمده ترین جریان تحریم مربوط به کسانی است که بیرون ایران زندگی می کنند و قصد بازگشت به ایران ندارند، ولی به هر نحو نزد دوستان و فامیل و آشنا به عنوان فعال سیاسی یا مفعول تشکیلاتی شناخته شده اند. خیلی از این افراد تحریم می کردند چون واقعاً برایشان فرقی نمی کرد هاشمی رئیس جمهور باشد یا احمدی نژاد.

طبیعی است، چون وقتی شما در نیویورک زندگی می کنید یا در پاریس و قصد بازگشت هم ندارید خیلی اوقات حتی به نفع تان است کسی سر کار بیاید که اوضاع بدتر بشود. وقتی کسی معتقد است کسی بیاید که مردم بیشتر اذیت بشوند، می خواهد مشکل شخصی خودش را حل کند و برایش اهمیتی ندارد که 70 میلیون نفر چه بدبختی بکشند. این جریان تحریم هم به نظر من تا حد زیادی به خاطر رفتن بوش و جریان تند ضدایرانی و آمدن آقای اوباما کمرنگ شده است. به نظرم تحریم انتخابات دیگر دلیل بین المللی یا اجتماعی و سیاسی ندارد، و بیشتر یک بازی شخصی برای برخی نیروهای سیاسی است که دچار بیماری بی مسوولیتی سیاسی هستند.

-فکر می کنید یک موج قدرتمند اجتماعی ایجاد خواهد شد که بتواند انتخاباتی حماسی برای اصلاح طلبان برگزار شود، همانند دوم خرداد 76؟

تقریباً یقین دارم این اتفاق خواهد افتاد و برای وقوع آن تلاش می کنم. می گویند یک رودخانه هرگز تکرار نمی شود، به نظر من دوم خرداد قبلاً رخ داد و تمام شد. یک خاطره زیبا است که دوستش داریم، نباید منتظر تکرارش باشیم، اما به نظرم حضور مردم ایران برای نجات کشور از بحران بی کفایتی و بی لیاقتی و خطر ملی چیزی است که رخ خواهد داد و همه باید کمک کنیم تا به زیباترین شکل این اتفاق بیفتد.

انتخابات ۲۰۰۹ در ایران ۲ و نگرش احزاب به ان

نباید وسیله حکومتی مستبد شویم

دبیرکل‎ ‎حزب‎ ‎ملت‎ ‎ایران در مصاحبه با روز:‏ - چهارشنبه 2 اردیبهشت 1388 [2009.04.22]

امیدمعماریان‎ ‎‎ ‎
خسروسیف
‎ ‎دبیرکل‎ ‎حزب‎ ‎ملت‎ ‎ایران نظریات‎ ‎خود‎ ‎را‎ ‎درخصوص‎ ‎انتخابات‎ ‎ریاست‎ ‎جمهوری‎ ‎با‎ ‎روز‎ ‎مطرح کرده‎ ‎است. وی‎ ‎از‎ ‎جمله‎ ‎افرادی‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎تحریم‎ ‎انتخابات‎ ‎را‎ ‎در دستور‎ ‎کار‎ ‎خود‎ ‎قرار‎ ‎داده‎ ‎اند. وی‎ ‎دلایل‎ ‎خود‎ ‎در‎ ‎خصوص‎ ‎این تصمیم‎ ‎تشریح ‏کرده است. ‏‎ ‎این‎ ‎گفت‎ ‎و‎ ‎گو‎ ‎را‎ ‎می‎ ‎خوانید. ‏‎ ‎‎ ‎

نظرشما در مورد‎ ‎انتخابات‎ ‎چیست؟ ‎‎ ‎
ما
‎ ‎در‎ ‎حزب ملت‎ ‎ایران‎ ‎از‎ ‎سال۱۳۵۸ در‎ ‎انتخابات‎ ‎شرکت‎ ‎نکردیم‎ ‎و‎ ‎شرایط‎ ‎خود را‎ ‎برای‎ ‎شرکت‎ ‎در‎ ‎یک‎ ‎انتخابات‎ ‎آزاد‎ ‎اعلام‎ ‎کردیم. نظرخود‎ ‎را همچنین‎ ‎در‎ ‎خصوص‎ ‎انتخابات‎ ‎امسال‎ ‎نیز‎ ‎در‎ ‎فروردین۸۸ اعلام‎ ‎کردیم. بر‎ ‎آن‎ ‎اساس‎ ‎برای‎ ‎انتخابات‎ ‎آزاد‎ ‎یک‎ ‎مبنای‎ ‎سالم‎ ‎در‎ ‎نظر‎ ‎داریم که‎ ‎در‎ ‎آن‎ ‎احزاب‎ ‎و‎ ‎روزنامه‎ ‎ها‎ ‎و‎ ‎فعالان‎ ‎سیاسی‎ ‎آزاد‎ ‎باشند. ما‎ ‎در‎ ‎ایران‎ ‎این‎ ‎شرایط‎ ‎را‎ ‎نداریم. ازطرف‎ ‎دیگر‎ ‎قانون‎ ‎اساسی موجود‎ ‎مانع‎ ‎از‎ ‎انتخابات‎ ‎آزاد‎ ‎است. نظارت‎ ‎بر‎ ‎انتخابات‎ ‎هم‎ ‎اکنون تبدیل‎ ‎به‎ ‎دخالت‎ ‎در‎ ‎انتخابات‎ ‎شده‎ ‎است. کار‎ ‎شورای‎ ‎نگهبان غیرقانونی‎ ‎است. تمام‎ ‎مجالسی‎ ‎که‎ ‎تشکیل‎ ‎شده‎ ‎از‎ ‎نظر‎ ‎ما‎ ‎اعتبار قانونی‎ ‎ندارد. ‏‎ ‎‎ ‎
با‎ ‎توجه‎ ‎به‎ ‎وضعیت‎ ‎ساختار‎ ‎سیاسی در‎ ‎ایران‎ ‎عملا‎ ‎حضور‎ ‎احزاب‎ ‎در‎ ‎انتخابات‎ ‎معنی‎ ‎پیدا‎ ‎می‎ ‎کند. شما به‎ ‎عنوان‎ ‎حزبی‎ ‎که‎ ‎سی‎ ‎سال‎ ‎در‎ ‎انتخابات‎ ‎شرکت‎ ‎نکردید‎ ‎دستاورد خود‎ ‎را‎ ‎چه‎ ‎می‎ ‎دانید؟‎ ‎جای‎ ‎شما‎ ‎کجاست؟ ‎‎ ‎
کسانی
‎ ‎که در‎ ‎انتخابات‎ ‎شرکت‎ ‎می‎ ‎کنند‎ ‎به‎ ‎تلاش‎ ‎حکومت‎ ‎برای‎ ‎به‎ ‎دست‎ ‎آوردن یک‎ ‎مشروعیت‎ ‎جهانی‎ ‎کمک‎ ‎می‎ ‎کنند. ما‎ ‎نباید‎ ‎وسیله‎ ‎یک‎ ‎حکومت مستبدی‎ ‎بشویم‎ ‎که‎ ‎گزینه‎ ‎اش‎ ‎در‎ ‎مورد‎ ‎انتخابات‎ ‎ریاست‎ ‎جمهوری‎ ‎از پیش‎ ‎مشخص‎ ‎است. ‏‎ ‎‎ ‎

شما‎ ‎قائل‎ ‎نیستید‎ ‎که‎ ‎رای‎ ‎مردم‎ ‎عملا‎ ‎می‎ ‎تواند‎ ‎تغییر ایجاد‎ ‎کند؟‎ ‎به‎ ‎عنوان‎ ‎مثال‎ ‎شما‎ ‎رییس‎ ‎جمهوری‎ ‎مثل‎ ‎آقای‎ ‎خاتمی را‎ ‎همانند‎ ‎آقای‎ ‎احمدی‎ ‎نژاد‎ ‎می‎ ‎دانید؟ ‎‎ ‎
شرکت
‎ ‎و رای‎ ‎دادن‎ ‎به‎ ‎این‎ ‎انتخاباتی‎ ‎که‎ ‎می‎ ‎خواهد‎ ‎برگزار‎ ‎شود‎ ‎یعنی رای‎ ‎به‎ ‎کاندیداهای‎ ‎شورای‎ ‎نگهبان. اگر‎ ‎رای‎ ‎بدهیم‎ ‎یعنی‎ ‎‎ ‎همه کارهای‎ ‎خلاف‎ ‎اینها‎ ‎چه‎ ‎در‎ ‎گذشته‎ ‎و‎ ‎چه‎ ‎در‎ ‎آینده‎ ‎را‎ ‎تایید کرده‎ ‎ایم. آقای‎ ‎خاتمی‎ ‎بیست‎ ‎میلیون‎ ‎رای‎ ‎داشت‎ ‎ولی‎ ‎هیچ‎ ‎گامی برنداشت. در‎ ‎آخرین‎ ‎سخنرانی‎ ‎خودش‎ ‎هم‎ ‎در‎ ‎دانشگاه‎ ‎تهران‎ ‎گفت‎ ‎که من‎ ‎برای‎ ‎نجات‎ ‎نظام‎ ‎آمده‎ ‎ام. اگر‏‎ ‎وجهه‎ ‎ایران‎ ‎در‎ ‎سطح‎ ‎بین المللی‎ ‎بهبود‎ ‎پیدا‎ ‎کرد‎ ‎از‎ ‎نقطه‎ ‎نظر‎ ‎خود‎ ‎نظام‎ ‎بوده‎ ‎است. ببنید حادثه۱۸ تیر‎ ‎درزمان‎ ‎آقای‎ ‎خاتمی‎ ‎اتفاق‎ ‎افتاد. خود‎ ‎ما‎ ‎زندانی های‎ ‎زمان‎ ‎آقای‎ ‎خاتمی‎ ‎هستیم. ایشان‎ ‎در‎ ‎این‎ ‎موارد‎ ‎چه‎ ‎کار کردند؟‎ ‎آیا‎ ‎به‎ ‎شعارهای‎ ‎خودش‎ ‎عمل‎ ‎کرد؟‎ ‎اینها‎ ‎فقط‎ ‎در‎ ‎داخل خود‎ ‎با‎ ‎هم‎ ‎رقابت‎ ‎می‎ ‎کنند. اما‎ ‎با‎ ‎هم‎ ‎هیچ‎ ‎فرقی‎ ‎نمی‎ ‎کنند. چه آقای‎ ‎موسوی‎ ‎باشد،‎ ‎چه‎ ‎خاتمی‎ ‎و‎ ‎چه‎ ‎احمدی‎ ‎نژاد. ما‎ ‎می‎ ‎گوییم قانون‎ ‎اساسی‎ ‎پرنقص‎ ‎است‎ ‎و‎ ‎باید‎ ‎عوض‎ ‎شود. ‏‎ ‎

اصلاح طلبان معتقدند‎ ‎آدم‎ ‎سیاسی‎ ‎که‎ ‎در‎ ‎قدرت‎ ‎نباشد‎ ‎نمی تواند‎ ‎تغییر‎ ‎ایجاد‎ ‎کند. مثلا‎ ‎آقای‎ ‎کروبی‎ ‎در‎ ‎بیانیه‎ ‎اخیرشان‎ ‎از برخی‎ ‎تغییرات‎ ‎در‎ ‎قانون‎ ‎اساسی‎ ‎صحبت‎ ‎کرده‎ ‎اند. اما‎ ‎باید‎ ‎به هرحال‎ ‎حضور‎ ‎پیدا‎ ‎کنند‎ ‎تا‎ ‎بتوانند‎ ‎تغییر‎ ‎ایجاد‎ ‎کنند.‏ ‎‎‏ ‏‎ ‎

ولی‎ ‎همین‎ ‎آقای‎ ‎کروبی‎ ‎رییس‎ ‎مجلس‎ ‎بودند‎ ‎و‎ ‎در‎ ‎موقعی‎ ‎که لایحه‎ ‎ای‎ ‎در‎ ‎مجلس‎ ‎می‎ ‎خواست‎ ‎تصویب‎ ‎شود‎ ‎به‎ ‎خاطر‎ ‎دخالت‎ ‎رهبر ایشان‎ ‎گفتند‎ ‎که‎ ‎حکم‎ ‎رهبر‎ ‎حکم‎ ‎حکومتی‎ ‎است. ایشان‎ ‎چه‎ ‎چیزی‎ ‎را می‎ ‎خواهند‎ ‎اصلاح‎ ‎کنند‎ ‎ومن‎ ‎چگونه‎ ‎باید‎ ‎به‎ ‎او‎ ‎اعتماد‎ ‎داشته باشم؟‎ ‎‎ ‎

آنها معتقدند تغییرات، یک شبه ممکن نیست.‏ ‎‎ ‎
ما
‎ ‎هم نمی‎ ‎گوییم‎ ‎یک‎ ‎شبه. سی‎ ‎سال‎ ‎از‎ ‎انقلاب‎ ‎گذشته‎ ‎است. ‏‎ ‎تمام اینهایی‎ ‎که‎ ‎در‎ ‎داخل‎ ‎نظام‎ ‎ادعای‎ ‎اتحاد‎ ‎می‎ ‎کنند‎ ‎آیا‎ ‎وقتی‎ ‎در قدرت‎ ‎بوده‎ ‎اند‎ ‎برای‎ ‎تغییر‎ ‎اقدام‎ ‎کرده‎ ‎اند؟‎ ‎حالا‎ ‎که‎ ‎از‎ ‎قدرت خارج‎ ‎هستند‎ ‎این‎ ‎حرفها‎ ‎را‎ ‎می‎ ‎زنند. از‎ ‎کجا‎ ‎معلوم‎ ‎که‎ ‎وقتی قدرت‎ ‎کسب‎ ‎کردند‎ ‎به‎ ‎عهد‎ ‎خود‎ ‎وفا‎ ‎کنند. ‏‎ ‎‎ ‎

دستاورد‎ ‎سی‎ ‎سال‎ ‎تحریم‎ ‎شما‎ ‎چه‎ ‎بوده‎ ‎است؟ ‎‎
عدم
‎ ‎تایید‎ ‎تمام‎ ‎خلاف‎ ‎هایی‎ ‎که‎ ‎در‎ ‎این‎ ‎سی‎ ‎سال‎ ‎انجام‎ ‎شده است. مملکت‎ ‎نابودشده‎ ‎است. ایران‎ ‎الان‎ ‎در‎ ‎مرز‎ ‎تجزیه‎ ‎قرار‎ ‎گرفته است. هر‎ ‎چه‎ ‎قدراینها‎ ‎به‎ ‎خلاف‎ ‎کاری‎ ‎های‎ ‎خود‎ ‎ادامه‎ ‎بدهند‎ ‎وضعیت کشور‎ ‎بدتر‎ ‎می‎ ‎شود. آیا‎ ‎شما‎ ‎در‎ ‎زمینه‎ ‎سیاست‎ ‎خارجی‎ ‎فکر‎ ‎می کنید‎ ‎سیاست‎ ‎عاقلانه‎ ‎ای‎ ‎است. ‏‎ ‎‎ ‎

درست. اما‎ ‎عده ای معتقدند با‎ ‎بیرون‎ ‎نشستن‎ ‎هم‎ ‎تغییری ایجاد‎ ‎نمی‎ ‎شود. می‎ ‎شود؟ ‎‎ ‎
بیرون
‎ ‎نشستن‎ ‎نیست. ما حرفمان‎ ‎را‎ ‎می‎ ‎زنیم‎ ‎و‎ ‎هزینه‎ ‎اش‎ ‎را‎ ‎می‎ ‎دهیم. این‎ ‎قانون‎ ‎اساسی متعلق‎ ‎به‎ ‎سه‎ ‎دهه‎ ‎پیش‎ ‎است. نسل‎ ‎امروز‎ ‎حق‎ ‎رای‎ ‎ونظر‎ ‎دارد. آیا آقایان‎ ‎اجازه‎ ‎می‎ ‎دهند‎ ‎مردم‎ ‎در‎ ‎خصوص‎ ‎حقوق‎ ‎شهروندی‎ ‎شان‎ ‎اظهار نظر‎ ‎کنند؟‎ ‎ما‎ ‎همیشه‎ ‎گفته‎ ‎ایم‎ ‎که‎ ‎انتخابات‎ ‎یک‎ ‎نمایش‎ ‎است. و کسی‎ ‎را‎ ‎که‎ ‎می‎ ‎خواهند‎ ‎قبلا‎ ‎تعیین‎ ‎می‎ ‎کنند‎ ‎و‎ ‎هر‎ ‎کسی‎ ‎را بخواهند‎ ‎از‎ ‎صندوق‎ ‎رای‎ ‎بیرون‎ ‎می‎ ‎آورند. چیزی‎ ‎که‎ ‎در‎ ‎قبل‎ ‎از انقلاب‎ ‎هم‎ ‎وجود‎ ‎داشت. شرایط‎ ‎انتخابات‎ ‎اگر‎ ‎تغییر‎ ‎نکند،‎ ‎ما انتخابات‎ ‎را‎ ‎آزاد‎ ‎نمی‎ ‎دانیم. در‎ ‎صورتی‎ ‎که‎ ‎دانشجویان‎ ‎و‎ ‎کارگران را‎ ‎به‎ ‎صرف‎ ‎خواسته‎ ‎های‎ ‎صنفی‎ ‎شان‎ ‎به‎ ‎زندان‎ ‎می‎ ‎اندازند‎ ‎شرایط خوبی‎ ‎نیست. ‏وقتی‎ ‎به‎ ‎شما‎ ‎اجازه‎ ‎نمی‎ ‎دهند‎ ‎در‎ ‎روزنامه‎ ‎چیزی‎ ‎که مورد‎ ‎نظرتان‎ ‎است‎ ‎را‎ ‎بنویسید‎ ‎و‎ ‎روزنامه‎ ‎ها‎ ‎را‎ ‎توقیف‎ ‎می‎ ‎کنند و‎ ‎زندان‎ ‎ها‎ ‎را‎ ‎پر‎ ‎می‎ ‎کنند‎ ‎وبه‎ ‎یکه‎ ‎تازی‎ ‎شان‎ ‎ادامه‎ ‎می دهند،‎ ‎انتخابات‎ ‎آزاد‎ ‎نیست. ‏‎ ‎‎ ‎

اگر‎ ‎فعالان‎ ‎سیاسی‎ ‎از مشارکت بپرهیزند‎ ‎به‎ ‎بهبود‎ ‎وضعیت دانشجویان‎ ‎و‎ ‎کارگران‎ ‎و‎ ‎روزنامه‎ ‎نگاران‎ ‎کمک‎ ‎می‎ ‎کند؟ ‎‎
ما
‎ ‎در‎ ‎این‎ ‎خلاف‎ ‎شرکت‎ ‎نمی‎ ‎کنیم. انتخابات‎ ‎انتصاب‎ ‎است. ما شرایط‎ ‎شرکت‎ ‎در‎ ‎انتخابات‎ ‎را‎ ‎مطرح‎ ‎کرده‎ ‎ایم‎ ‎و‎ ‎گفته ایم‎ ‎که این‎ ‎انتخابات‎ ‎آزاد‎ ‎نیست‎ ‎و‎ ‎نباید‎ ‎مجلس‎ ‎آرای‎ ‎یک‎ ‎گروه‎ ‎صد‎ ‎نفره شد. مردم‎ ‎اصلا‎ ‎هیچ‎ ‎هستند‎ ‎در‎ ‎این‎ ‎میان. ما‎ ‎موقعی‎ ‎که‎ ‎آقای خاتمی۲۰ میلیون‎ ‎و۲۳ میلیون‎ ‎رای‎ ‎آورد‎ ‎در‎ ‎انتخابات‎ ‎شرکت‎ ‎نکردیم. چون‎ ‎سناریو‎ ‎را‎ ‎جوری‎ ‎درست‎ ‎کردند‎ ‎که‎ ‎مردم‎ ‎به‎ ‎صحنه‎ ‎بیایند. در مقابلش‎ ‎آقای‎ ‎ناطق‎ ‎نوری‎ ‎را‎ ‎قرار‎ ‎دادند‎ ‎که‎ ‎جناح‎ ‎راست‎ ‎حمایت می‎ ‎کرد. مردم‎ ‎برای‎ ‎آنکه‎ ‎به‎ ‎آنها‎ ‎دهن‎ ‎کجی‎ ‎کنند‎ ‎به‎ ‎آقای خاتمی‎ ‎رای‎ ‎دادند. حتما‎ ‎مقاله‎ ‎آقای‎ ‎سحابی‎ ‎با‎ ‎عنوان‎ ‎‏"نه‎ ‎بزرگ"‏ را‎ ‎درمجله‎ ‎ایران‎ ‎فردا‎ ‎خوانده‎ ‎اید‎ ‎و‎ ‎یادتان‎ ‎است. ‏مردم‎ ‎به آقایان‎ ‎نه‎ ‎گفتند‎ ‎وگرنه‎ ‎کسی‎ ‎آقای‎ ‎خاتمی‎ ‎را‎ ‎نمی‎ ‎شناخت. گفتیم اگر‎ ‎آقای‎ ‎خاتمی‎ ‎به‎ ‎شعارهای‎ ‎خود‎ ‎عمل‎ ‎کنند‎ ‎ما‎ ‎به‎ ‎ایشان‎ ‎رای می‎ ‎دهیم. اما‎ ‎ایشان‎ ‎به‎ ‎شعارهایش‎ ‎عمل‎ ‎کرد. سی‎ ‎سال‎ ‎مملکت‎ ‎ما‎ ‎با این‎ ‎درآمد‎ ‎سرشارعقب‎ ‎رفته‎ ‎است. چطوربا‎ ‎این‎ ‎وضعیت‎ ‎می‎ ‎توان‎ ‎جلو رفت؟

حقوق انسان ها در ایران

تجاوزها به حقوق انسان : دانشگاه ها و زندانها صحنه های مقاومت دانشجویان:

* اجرای طرح یورش به دانشگاهها و سرکوب دانشجویان با مقاومت دانشجویان در دانشگاه و زندانها روبرو است:


در 6 اسفند 87، به دنبال اعتراضات گسترده دانشجویی در جریان خاکسپاری شهدای گمنام در دانشگاه پلی تکنیک تهران و درگیری و ضدوخورد دانشجویان با بسیجی ها، نیروهای امنیتی مقارن ساعت 7 صبح در تیم های جداگانه و به صورت هم زمان با ورود به منازل احمد قصابان،نریمان مصطفوی و مهدی مشایخی سه فعال دانشجویی دانشگاه پلی تکنیک،آنها را بازداشت و به محل نامعلومی منتقل کرده اند. در 6 اسفند 87، پس از اعتراض‌های دانشجویی روز دوشنبه در دانشگاه صنعتی امیرکبیر به اقدام وزارت علوم و مدیریت دانشگاه در دفن بقایای اجساد سربازان ایرانی کشته شده در جنگ با عراق، قریب به ۷۰ تن از دانشجویان این دانشگاه دستگیر شده‌اند. دانشجویان معترض پلاکادرهایی با مضمون‌های «قبرستان شدن دانشگاه»، «دانشگاه شدن زندان اوین» و مخالفت با دیکتاتوری و سرکوب حمل می‌کردند. به گفته سایت خبری دانشجویان دانشگاه امیرکبیر نیروهای شبه‌نظامی و امنیتی در درگیری با دانشجویان، از چاقو، پنجه بوکس و اسپری فلفل استفاده کردند که در نتیجه آن دهها نفر زخمی و تعدادی به بیمارستان‌ها منتقل شدند. در 6 اسفند 87، در پی تجمع اعتراض‌آمیز دانشجویان بسیجی دانشگاه صنعتی اصفهان در واکنش به سخنان مجتهد شبستری، دفتر انجمن اسلامی این دانشگاه که محل سخنرانی او بود پلمب شد. در 6 اسفند 87، دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی که محل برگزاری همایش هفتصد و پنجاهمین سالروز تولد خواجه نصیرالدین طوسی است تعطیل گردید و به دانشجویان اجازه حضور در دانشگاه و کلاس های درس داده نشد. لازم به ذکر است در هفته ی گذشته تعدادی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر نسبت به احتمال حضور محمود احمدی نژاد و علی لاریجانی در این همایش اعتراض کرده و خواستار حضور در این جلسه و طرح سوالاتشان از روسای دو قوه ی مجریه و مقننه شدند. در 7 اسفند 87، از اسامی 25 تن از افزون بر 30 تن دانشجویان پلی تکنیک که دستگیر شده اند، اطلاع حاصل شد: 1- جعفر اعتقادی پور 2- پاشا امیرمظفری 3- سعید برزگر 4- رضا بلباسی 5- سعید بهجو6- حسین ترکاشوند 7- علیرضا تقوی 8- مجید توکلی 9- عباس حکیم زاده10- سجاد خادم 11- کوروش دانشیار 12- انوشیروان زاهدی 13- رسول سرمدی14- اسماعیل سلمانپور 15- کبیر فاضلی 16- روشنک فانی 17- احمد قصابان 18- ابراهیم قربانپور19 - پاشا کوهساری 20- نوید گرگین 21- حمید میر حسینی 22- مهدی مشایخی 23- نریمان مصطفوی24- محمد نصیری 25- مهدی یعقوبی در 7 اسفند 87، در پی برگزاری تجمعات۱۷ و ۲۵ آذر ماه امسال در اعتراض به مشکلات صنفی و همچنین بسته بودن غیرقانونی دربهای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه ۴ تن از دانشجویان این دانشگاه به نام های سیامن غیاثی، فرحناز تاجه میری، اشکان مسیبیان و محمد محمودی به کمیته انضباطی دانشگاه احضار شدند. در 8 اسفند 87، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران اطلاع داده است: در حالیکه بیش از 14 روز از بازداشت علی‌رضا داودی و 8 روز از بازداشت بهمن خدادادی می‌گذرد،‌همچنان وضعیت این دانشجویان مبهم است. در 11 اسفند 87، حدود 800 نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان درپی پلمب شدن دفتر انجمن اسلامی این دانشگاه در پی جوسازی برخی رسانه‌ها، در حمایت از این انجمن اسلامی تحصن کردند. در 11 اسفند 87، در پی دعوت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه گرگان از کروبی برای دیدار با دانشجویان و عدم صدور مجوز توسط هیات نظارت دانشگاه ، انجمن اسلامی این دانشگاه درنامه‌ای به شدت از این اقدام هیات نظارت دانشگاه گرگان انتقاد کرد. در 11 اسفند 87، جمعی از دانشجویان رشته‌ پزشکی با ادعای این‌که سئوالات آزمون امسال پیش از برگزاری این آزمون فروخته شده است در اعتراض به نحوه برگزاری آزمون دستیاری پزشکی ، در مقابل درب شمالی مجلس تجمع کردند. در 12 اسفند 87، در پی بازداشت عباس حکیم زاده عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و احمد قصابان عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیر کبیر، جمعی از فعالان دانشجوی شهر مشهد و رضا علیجانی عضو شورای فعالان ملی- مذهبی با خانواده این دو فعال دانشجویی در مشهد دیدار کردند. در 12 اسفند 87، در حمله ی ماموران امنیتی به منزل امین قضایی، چهار تن از فعالین دانشجویی با نام های امیرحسین محمدی فر، ساناز اللهیاری، مریم شیخ، نسیم روشنایی، بازداشت و به مکان نامشخصی منتقل شدند. در 12 اسفند 87، پس از تشکیل هیات منصفه دانشگاه صنعتی برای بررسی مسائل اخیر و خبرهایی که از احتمال صدور رای انحلال انجمن اسلامی دانشجویان توسط این هیات به گوش رسید، بیش از 1500 نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان با تحصن در این دانشگاه مسئولین دانشگاه اخطار دادند که در تصمیم گیری های خود دقت بیشتری داشته باشند در 13 اسفند 87، بعد از احضار نزدیک به 15 نفر از دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان به کمیته انضباطی دانشجویان دانشگاه و صدور حکم انضباطی برای 8 نفر از آن ها و هم چنین ممنوع الورود کردن آن ها به دانشگاه، برای سه دانشجوی دختر نیز حکم انضباطی صادر شد. در 13 اسفند 87، درپی برگزاری کنسرتی پژوهشی در دانشگاه شهرکرد با حضور بهمن رجبی و رضا خراشادی زاده ، دو تن از تنبک نوازان برجسته کشور، تعدادی از دانشجویان وابسته به تشکلهای شبه نظامی دانشگاه اقدام به اخلال در برنامه وسر دادن شعارهایی اهانت آمیز علیه سخنران نموده که در پی تشنج در سالن برنامه سخنرانی نیمه تمام ماند. در 13 اسفند 87، امین درستی دانشجوی سال چهارم رشته مهندسی مکانیک که بنابر احضاریه واواک شیراز به آن جا مراجعه کرده بود، بازداشت شد. وی که مدیر مسئول نشریه توقیف شده داروگ نیز می باشد در نیمسال تحصیلی گذشته سه بار به کمیته انضباطی احضار شده که در نهایت به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم گردیده بود. در 13 اسفند 87، انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد دانشگاه سیستان و بلوچستان بعد از تحمل ماه ها فشار و تهدید و ارعاب حکم تعلیق کلیه فعالیت های خود را از طرف هیت نظارت بر تشکل های اسلامی دانشگاه سیستان و بلوچستان دریافت نمود . در 14 اسفند 87، اطلاع حاصل شد که دانشجویان دانشگاه تفرش که از ۳ روز پیش از آن تاریخ، در اعتراض به مشکلات صنفی و فرهنگی این دانشگاه دست به تجمع زده اند، همچنان در تحصن به سر می برند و خواستار برکناری رئیس دانشگاه شده اند. در 14 اسفند 87، دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان شرقی ایرج حسنی از فعالین آذربایجانی در تبریز را به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم نمود. در 15 اسفند 87، معاون دانشجویی فرهنگی دانشگاه سیستان و بلوچستان گفته است: طیف علامه دفتر تحکیم وحدت دانشگاه سیستان و بلوچستان به علت غیر قانونی بودن فعالیت طیف علامه اجازه فعالیت ندارند تا زمانی که طیف خود را تغییر دهند . در 15 اسفند 87، بنا بر گزارشات دریافتی، حسین ترکاشوند، مجید توکلی، اسماعیل سلمانپور و کوروش دانشیار از دانشجویان بازداشتی دانشگاه امیرکبیر همچنان در اعتصاب غذا به سر می‌برند. این افراد که از اعضای مرکزی انجمن اسلامی منتخب دانشگاه امیرکبیر می باشند در تاریخ 18 بهمن ماه در مراسم سالگرد مهندس بازرگان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. توکلی از روز بازداشت و سایر دانشجویان از تاریخ 21 بهمن ماه مبادرت به اعتصاب غذا نموند، هر چند توکلی مدت بیش از یک هفته را در اعتصاب آب به سر برد اما به درخواست سایر دانشجویان زندانی به اعتصاب آب خود پایان داد. در 15 اسفند 87، انجمن اسلامی دانشگاه بیرجند که بیانیه حمایت از دفتر تحکیم را امضا کرده بود توسط برخی نهادها برای پس گرفتن امضا در روزهای اخیر تحت فشار بود، در پی پافشاری انجمن اسلامی این دانشگاه بر نظر خود برخی مسئولان تصمیم به پلمب کردن دفتر این انجمن گرفتند. بنا بر گزارش‌های رسیده در پی این اتفاقات دانشجویان دانشگاه بیرجند از عصر دیروز در اعتراض به این رفتارها تحصن کرده‌اند. در 17 اسفند 87، مینو شهریاری دانشجو رشته اقتصاد در دانشگاه دولتی سمنان در تاریخ 11 اسفند 1387 از این دانشگاه به علت بهایی بودن اخراج شد. در 17 اسفند 87، در اجرای طرح یورش به دانشگاه ها و ضرب و شتم دانشجویان و در راستای فشارهای وارده به فعالین دانشجویی و اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم، هفته گذشته تعدادی از افراد بسیجی دانشگاه با استفاده از سلاح های سرد و زنجیر و قلاده به اعضای انجمن اسلامی این دانشگاه حمله ور شده و آنها را مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار دادند. در 17 اسفند 87، تعدادی از دانشجویان دانشگاه تفرش در انتقاد به آنچه تحت عنوان مشکلات صنفی و آموزشی عنوان می کنند مقابل وزارت علوم تجمع کردند.

* روزنامه نگاران دانشجو قربانیان سیاست ایجاد خفقان:


در 9 اسفند 87، توقیف نشریه دانشجویی ترکی- فارسی «ایشیل آی» در دانشگاه یزد. نشریه دانشجویی ترکی- فارسی «ایشیل آی» در دانشگاه یزد به مدیر مسئولی وحید اصغری در دومین شماره به دستور رئیس این دانشگاه از انتشار بازماند. در 13 اسفند 87، نشریه دانشجویی ترکی فارسی یاغیش به مدیر مسئولی امیر قهرمانی پیش از انتشار اولین شماره ٬ توسط شورای فرهنگی دانشگاه آزاد ارومیه توقیف شد. در 15 اسفند 87، نشریه مستقل دانشجویی ” کاکتوس” به مدیر مسئولی آرمان میرزایی توسط هیئت نظارت بر نشریات دانشگاه رازی به صورت کامل لغو امتیاز شد.

* اعتراض ها به سرکوبگریهای رژیم مافیاهای نظامی – مالی :


در 8 اسفند 87، کمیته حقوق بشر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در بیانیه ای حملات وحشیانه به دانشجویان را محکوم کرده و اعلام کرد زورمداران حاکم اینک برای دستیابی به اهداف خود از هرگونه برخورد نفرت انگیز، غیرانسانی، ضد بشری، وحشیانه و همراه با خشونت کور دریغ نمی نمایند. این کمیته همچنین مقامات امنیتی و قضائی را مسئول مستقیم سلامتی و جان دانشجویان بازداشت شده دانست. در پی صدور حکم شلاق برای معاون دانشجویی دانشگاه زنجان و دختر دانشجویی که قربانی تعرض وی شده بود، بیش از ۶۰۰ تن از فعالین اجتماعی با امضای بیانیه ای به حکم صادره اعتراض کردند. امضا کنندگان این بیانیه برخورد با دانشجویان دانشگاه زنجان و دانشجویان معترضی چون علی نیکونسبتی و غیر قانونی اعلام کردن “دفتر تحکیم وحدت” را محکوم کرده و خواستار تأمین امنیت دختران دانشجو در دانشگاه، پاسخگویی مسئولین در خصوص این مسائل و محاکمه عادلانه معاونت دانشجویی خاطی دانشگاه زنجان شدند.

* دستگیری و اعدام و خودکشی


در 6 اسفند 87، کاوه رضایی از فعالین حقوق بشری و عضو کمپین یک میلیون امضا که شش روز پیش توسط مأموران واواک هشتگرد بازداشت شده بود به بازداشتگاه زندان همدان منتقل شده است. خانواده کاوه اظهار کرده اند که قاضی پرونده برای آزادی او قرار وثیقه 100 میلیونی طلب کرده اند . در 10 اسفند 87، مهدی قاسم زاده یکی از پیروان اهل حق که به اتهام محاربه در زندان ارومیه به سر می‌برد، اعدام شد. در 10 اسفند 87، .« حسین اسدبیگی» معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی، در گزارش خود از وضعیت خودکشی در ایران و جهان گفته است:روزانه حدود ۱۱ نفر و هر سال بیشتر از ۴۰۰۰ نفر در ایران به علت خودکشی می میرند. ایران با نرخ خودکشی ۶ نفر در صد هزار نفر در رتبه ۵۸ جهان قرار دارد.
● دختری جوان در ایستگاه مترو نواب با پرت کردن خود در زیر قطار دست به خودکشی زد. گفتنی است زن جوان دیگری در ایستگاه حسن‌‏آباد نیز قصد خودکشی داشته که با اقدام سریع راهبر قطار و ترمز گرفتن قطار خودکشی زن جوان ناکام ماند.
● در زندان دستگرد اصفهان,زندانی بنام مسعود رشیدی 42ساله فرزند جهانگیرپس از شنیدن اجرای حکم قریب الواقع اعدام خویش دست به خودکشی زد. وی از 9سال قبل در این زندان باتهام قتل محبوس بوده است.
در 11 اسفند 87، با حضور دادستان عمومی و انقلاب کرمانشاه، 11 تن از قاچاقچیان مواد مخدر به دار آویخته شدند. در 14 اسفند 87، زن نوجوانی که متهم است شوهرش را با خوراندن قرص برنج به قتل رسانده است به قصاص محکوم شد. در 16 اسفند 87، زندانی سیاسی امیر حسین حشمت ساران در بیمارستان رجائی کرج جاودانه شد. این سومین زندانی سیاسی است که در زندان گوهردشت کرج به قتل رسانده می شود. در 17 اسفند 87، به گزارش «تابناک»، جانباز 20 درصدی مازندرانی در برابر کمیسیون پزشکی سازمان رسیدگی به امور جانبازان دست به خود سوزی زد. در 18 اسفند 87، جواد علیزاده، فعال حقوق بشر، پس از انتقال به بند عمومی زندان حکم یکسال حبس تعزیری خود را به صورت شفاهی دریافت نمود. پس از اعتراض او، حکم کتبی را برای او خواندند.

* فشارها بر طبقه کارگر روز افزونند:


در 7 اسفند 87، اتحادیه آزاد کارگران ایران و سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه اعلام کردند: بیش از ۷۵۰۰ کارگر از حدود ۴۰ واحد تولیدی و کارخانه در ایران با امضای نامه ای، ضمن اعتراض به حقوق و دستمزد پایین تر از خط فقر کارگران، خواستار افزایش دستمزدها شده اند. در 11 اسفند 87، 150 نفر از کارگران بازنشسته تامین اجتماعی در مقابل درب مجلس تجمع کردند. این کارگران خواستار همسان سازی حقوق بازنشستگی خود با حقوق بازنشستگان کشوری شدند. کارگران این شعارها را می دادند: "تبعیض چرا؟"، "هماهنگی افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی آری تبعیض هرگز"، "کارگران بیدارند از تبعیض بیزارند» در 12 اسفند 87، اطلاع حاصل شد که کارگران کارخانه لاستیک دنا شیراز به دلیل عدم پرداخت سه دوره کارانه مربوط به سال‌های پیش و سال جاری، پاداش مجمع سال 86 ، حقوق بهمن و اسفندماه، بن کارگری، بن اهدایی و مطالبات دیگر همچنان به اعتراضات و اعتصاب چند روزه خود ادامه می دهند. در 12 اسفند 87، دادگاه یافت آباد حکم بازداشت 6 نفر از کارگران صنایع فلزی 2 را صادر کرد و این امر باعث خشم واعتراض کارگران شد, آنها به سمت دادگستری با پلاکاردهایی که دردست داشتند حرکت کردند , این کارگران اعلام کردند اگر قراراست این 6 نفر بازداشت شوند دادگاه باید حکم زندان برای همه کارگران را صادر کند. در 13 اسفند 87، کارگران نساجی خامنه در مقابل استانداری تبریز تجمع کردند. کارگران این کارخانه 19 ماه است که حقوق دریافت نکرده اند!. آنان در این تجمع اعلام کردند در صورت عدم رسیدگی به وضعیت شان ، تجمع بعدی را در تهران برگزار خواهند کرد. در 17 اسفند 87، جمعی از کارگران شرکت کشت و صنعت کارون شوشتر مقابل مجلس تجمع کرده و خواستار حل مشکلات خود شدند. آنها گفته اند: کار نی‌بری سیاه جزو سخت‌ترین و زیان‌آورترین کار در سطح کشور است و مشکلات اصلی ما در فصل بیکاری، حساب نکردن حق بیمه کامل و سنوات کارگران است، چرا که به علت نبود کار در شرکت دو یا سه ماه در سال بیکار هستیم، ولی نه حقوق و مزایا و نه حق بیمه داریم. در 18 اسفند 87، به دنبال پرداخت نشدن 3 ماه حقوق ، عیدی و پاداش، پرسنل بیمارستان "مهر" ساری دست به اعتصاب زدند. در 18 اسفند 87، دبیر اجرایی خانه کارگر استان قزوین از تجمع 150 نفر کارگران فرش پارس مقابل فرمانداری شهرستان البرز این استان خبر داد. آنها خواستار دریافت حقوق و مزایای خود شده‌‏اند. در 18 اسفند 87، کارگران نیشکر کشت و صنعت خوزستان در مقابل درب اصلی مجلس تجمع کردند. تجمع‌کنندگان حدود 200 نفر بودند به نمایندگی از 3 هزار و 500 کارگر این کارخانه در مقابل مجلس تجمع کرده بودند. آنها گفته اند: فصلی کار می‌کنند, یعنی سالانه حدود 6-7 ماه کار دارند و در مابقی سال بدون حقوق و مزایای بیکار می‌شوند. در 18 اسفند 87، «علی - ک» کارگر شرکت کاشی پارس قزوین در 19 اسفند 87، حدود 150 نفر از کارگران شرکت آردل در اعتراض به چهار ماه حقوق معوقه و پرداخت نشدن عیدی و پاداش خود مقابل دفتر سهامدار اصلی واقع در ضلع شرقی مصلی تهران تجمع کردند. در 19 اسفند 87، حکم محمد حیدری‌مهر، یکی از کارگران هفت‌تپه، به 8 ماه تعلیق، 4 ماه حکم تعزیر و 3 سال محرومیت از شرکت در انتخابات و شوراهای کارگری محکوم شد. در 19 اسفند 87، علی نجاتی از اعضا و هیات مدیره‌ی سندیکای کارگران شرکت کشت و صنعت هفت تپه امروز صبح در مقابل در منزل بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. در 22 اسفند 87، به گزارش مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مدیریت کارخانه لوله سازی اهواز اقدام به اخراج دو هزار تن از کارگران پیمانی لوله سازی اهواز نمود. این اخراج در حالی صورت می گیرد که کمتر از یک هفته به آغاز سال نو زمان باقی است و کارگران هنوز 2 ماه از حقوق خود را دریافت ننموده اند.

* بردن دراویش گنابادی به «دادگاه انقلاب» و درگیریهای مردم با قوای سرکوب:


در 8 اسفند 87، اولین گروه ازیکصد درویش سلسله نعمت اللهی گنابادی تحت الحفظ و با اتخاذ تدابیرامنیتی ازبند 242 زندان اوین به دادسرای انقلاب تهران اعزام شدند . پس از بررسی پرونده ، متهمان تحت عنوان اغتشاش درامنیت ملی کشور توسط قاضی حداد معاون امنیت دادستان انقلاب تهران تفهیم اتهام، اما به جهت نقص در تحقیقات مقدماتی مجدداً دراختیار واواک قرارگرفتند. تعداد 700 تن از دراویش که در ساعات اولیه تجمع روز درویش در میدان بهارستان و خیابانهای اطراف و ایستگاههای مترو و حسینیه امیرسلیمانی ، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده بودند به تناوب با ارائه کارت شناسایی و تعهد مبنی برحضوردردادسرای انقلاب ، آزاد شدند . در 13 اسفند 87، مردم مریوان به دلیل نارضایتی از سیاستهای موجودکه عامل بحران های مختلف معیشتی از جمله بیکاری و گرانی کمرشکن است به خیابانها ریخته و با نیروهای انتظامی درگیر شدند . بنا بر این خبرعده ای از مردم توسط نیروی اطلاعات دستگیر شدند, در این اعتراض گسترده بازاریان نیز به نشانه اعتراض مغازه های خود را تعطیل کرده و به صفوف مردم معترض پیوستند. در 14 اسفند 87، جمعی از معلمان حق التدریس و آموزش‌یاران نهضت سواد آموزی،‌ در مقابل درب شمال مجلس تجمع کردند. تجمع‌کنندگان خواستار تعیین وضعیت استخدامی خود در وزارت آموزش و پرورش بودند.